چکیده رساله:
مقدمه و هدف: شخصیتهای مردانه و زنانه اغلب ساختارهایی اجتماعی محسوب میشوند، آنچه بهمثابه جنسیت ایجادکننده تغییرات معناداری در طی زمان است. همچنین، رفتار، فرهنگ و اندیشه ایشان بیگمان در شکلگیری جامعه انسانی نقش مهمی را ایفا میکند. انسانشناسی یکی از اولین رشتههایی است که به ارتباط میان جنسیت و فضا و تأثیرات روابط قدرت بر آن میپردازد. علامه طباطبایی با نظریه اعتباریات خود که برقرارکننده دیالکتیک میان عینیت و ذهنیت میباشد، عامل پیونددهنده «موضوع فرهنگ جنسیتی فضاهای عمومی شهری» با «مبحث شهرسازی اسلامی» است. سؤالات اصلی تحقیق این است که مفهوم جنسیتی گذرهای شهری در فرهنگ اسلامی بافرهنگ غربی چه تفاوتهایی میکند؟ و مدل فرهنگ جنسیت فضا درگذرهای شهری تبریز چگونه تبیین میشود؟ در این رساله پس از بررسی ابعاد فرهنگی فضا، مؤلفههای فضایی دیوید هاروی معرفی گردیده، سپس جنسیت فضاها توضیح داده میشوند و درنهایت مدل فرهنگ جنسیت فضا تبیین میشود. هدف از انجام این رساله بررسی کیفیت تأثیر ابعاد فضاهای کالبدی، بازنماییهای فضا و فضاهای بازنمایی بر فرهنگ جنسیتی فضا میباشد.
روش اجرای پژوهش: این پژوهش با اتخاذ رویکرد واقعگرایانه، از استراتژی پس کاوی استفاده میکند. منطق پس کاوی، به فرآیند ایجاد مدلهای فرضی از ساختارها و مکانیسمهایی اطلاق میشود که فرض میشود پدیدههای تجربی را به وجود میآورند. روش تحقیق رساله تلفیقی است که بر دو قسم کمی شامل پرسشنامه و کیفی مشتمل بر مشاهدات میدانی به ارزیابی مدل پرداختهشده است. سایتهای انتخابشده در جهت انجام پژوهش به ترتیب گذرهای تربیت، ولیعصر، فردوس و گورجولر میباشند. جامعه آماری تحقیق به 40 هزار نفر میرسد. به کمک فرمول کوکران و سطح خطای 5 درصد حجم نمونه آماری برای محدوده آماری موردنظر معادل 380 نفر – 190 زن و 190 مرد – میباشد. بر پایه مدل ساختاری تحقیق، روش کمترین مربعات جزئی آزمون گردید و با سطح اطمینان 95% مقادیر t-value سطوح معناداری برای تمامی مسیرها از میزان استاندارد 96/1 بالاتر بهدستآمده آمد که گواه وجود روابط معنادار میان متغیرهای پژوهش میباشد.
یافتهها و نوآوریهای پژوهش: درنهایت این یافته حاصل شد که مردان مطلوبترین شاخص را حس قدرت با میانگین (3.51) انتخاب کرده و پسازآن هیجان (3.44) و مالکیت (3.41) را انتخاب کردند. زنان نیز مطلوبترین شاخص را خاطرات با میانگین (3.89) انتخاب کرده و پسازآن الهامها (3.78) و احساسات (3.66) قرار دارد. جالب این است که تمام این شاخصها هم ازجمله شاخصهای فضاهای بازنماییای هستند که از دو مؤلفه دیگر یعنی بازنماییهای فضا و فضاهای مادی بیشترین تأثیر را بر فرهنگ جنسیتی فضا از منظر مردان و زنان داشته است. سابق بر این، تصویر شهر ایرانی مردانه، درونگرا و ساده بود اما امروز، بهصورت همگانی، گشوده و رنگارنگ درآمده و بهتدریج از فرهنگ جنسیتی متعادلی در فضاهای عمومی شهری برخوردار شده است. آنچه نمایان است، دو گروه متفاوت مردانگی و زنانگی، در میان تازهجوانان میباشد که تمایز خود را از فرهنگ رسمی نشان میدهند. این گروه جدید، از روی پوشش، رفتار و تعامل نمادین خود معنادارند.
نتیجهگیری: مدل فرهنگ جنسیت فضا در این رساله به کمک رویکرد واقعگرایی اسلامی (انتقادی)، فرهنگ جنسیت فضای غربی را در مسیر درست خود قرار میدهد، نظریه ساحتهای وجود انسان را مبنایی قرار میدهد تا بتواند بسیاری از مفاهیم مدنظر هال را در کار هاروی احیا کرده و مؤلفههای فضاهای مادی، بازنماییهای فضا و فضاهای بازنمایی را در جایگاه مناسب معرفی نماید. بدین ترتیب در وهله اول بازنماییهای فضا را از حالت پُل گونه به سطح فضا ارتقاء میدهد و در وهله دوم نیز ارتباطی سلسله مراتبی میان مؤلفههای فرهنگ جنسیت فضا متصور میشود.
کلمات کلیدی: فرهنگ، جنسیت فضا، گذرهای شهری، نظریه اعتباریات، فضاهای بازنمایی.