چکیده رساله:
با ملاحظهی چهرهی معماری معاصر ایران در دو دههی اخیر در گذر از تحولات مدرنیستی و رویارویی با چالش جهانیشدن، با سودای احیا گذشته و عطش پیشرفت و پیوستن به سطح جهانی، به نظر میرسد به درستی معاصر نشده است. سئوال اساسی تحقیق حاضر این است که چرا معماری ایران با وجود تجربهی جهانی بودن در ادوار اسلامی پیشین، اکنون در پدیدهی جهانیشدن به صورت فعالی مشارکت ندارد؟ و چگونه این معماری میتواند در سطح محلی و جهانی، جایگاه منفعل خود را ارتقاء دهد؟با توجه به مرور ادبیات موضوع، جهانیشدن پدیدهی جدیدی نیست و جوامع تا کنون سه دورهی جهانیشدن را تجربه نمودهاند. بدین منظور در روششناسی منتخب از نوع تحقیق کیفی از سه راهبرد قیاس تاریخی-تطبیقی، استدلال منطقی، و تحلیل تفسیری در ارزیابی مدل های جهانی شدن استعانت جسته است: بخش اول، ارزیابی مدل جهانیشدن کهن معماری اسلامی در مقایسه تطبیقی با معماری مسیحی(نظریه داده –بنیاد)، در بخش دوم، ارزیابی مدل جهانیشدن متأخر در سطح جهان اسلام(تحلیل محتوای سیستماتیک) و در بخش سوم، ارزیابی مدل جهانیشدن متآخر معماری ایران(تحلیل محتوای سوات). یافتههای حاکی از این است که معماری اسلامی همانند همتای خود معماری مسیحی، در طی یازده قرن به تدریج با تکیه بر تعاملات سازندهی بین فن و هنر جهانی شده و در دوران معاصر در مقیاس منطقهای با توجه به نمونههای برتر، نشانههای جهانیشدن بر نشانههای محلیشدن با تکیه بر مجموعهای از شاخصهای جهانی برتری داشته در حالی که انتخاب زبان سنتی و توجه به مسائل کالبدی در مقایسه با مسائل فراکالبدی در الویت پاسخهای بومی به مسئلهی جهانی شدن قرار داشتند. در مقیاس محلی با توجه به عوامل قابل کنترل و غیر قابل کنترل توسط طراح از بین سه گروه شاخصها، معماری معاصر ایران بیشترین فرصت در کاربست شاخصهای منطقهای و جهانی داشته و از بابت کم توجهی به شاخصهای محلی مورد تهدید قرارگرفته است. در نهایت مدل بهینه با توجه به ارزیابیهای سه گانهی فوق الذکر نمایانگر این است که اتخاذ رویکرد کلیگرایانه و ابر سامانهای به سه فاکتور ادوار، ابعاد و شاخصهای جهانی و محلی میتواند راهگشا برای معاصرسازی معماری ایرانی-اسلامی همگام با صفت بارز عصر حاضر باشد.
کلیدواژگان: مدل بهینه، معاصرسازی، معماری اسلامی ایران، جهانیشدن، شاخصهای جهانی، منطقهای و محلی