چکیده رساله :
قیاس معماری و زبان از دیدگاههای برجسته در نظریات معماری غرب بوده است که از دیرباز و تقریباً همگام با مسئلهی زبان، در دو حوزهی نظر و عمل به طرق گوناگونی به کار بستهشده است. برخی از این رویکردهای زبانی، در رویکردهای نظری و عملی به معماری اسلامی نیز مورد توجه قرار گرفته است؛ اما این مطالعات اغلب بدون توجه به مفهوم ذاتی معماری و نسبت آن با زبان در اندیشه و حکمت اسلامی صورت گرفته است. این رساله با طرح پرسش از نسبت زبان و معماری در اندیشهی اسلامی و جایگاه زبان و نقش و سازوکار آن در مفهومسازی و شکلگیری معماری اسلامی، در ابتدا به مروری تحلیلی بر تاریخ قیاس زبان و معماری در غرب و عالم اسلام پرداخته است. این مطالعه، در عین نشان دادن تفاوتها و شباهتهای رویکردهای مختلف غربی، اهمیت علم بلاغت را در طرح این نسبت روشن مینماید. همچنین، در پی وقوف بر مبانی مفهومی نسبت زبان و معماری در اندیشهی اسلامی، بسترهای مفهومی مشترک آن دو، مبتنی بر مطالعات معماری اسلامی بهمثابه هنر اسلامی در اندیشهی متفکران مسلمان، نسبت فرم و معنا در تناظر با نسبت لفظ و معنی در علوم اسلامی و ریشهشناسی واژههای مرتبط در قرآن و تفاسیر آن مطالعه گردید. این مطالعات نیز با کمک استناد به حکمت متعالیه، مفهوم بیان و بلاغت را بهعنوان بستری برای تدوین بنیانی مبتنی بر زبان برای پرداخت و انتقال معنا در معماری اسلامی تأیید نمود و هدف و کارکرد مشترک معماری و بیان را در همراهی انسان در تعالی حیات نشان داد. چگونگی این تعالی با رجوع به مباحث انسانشناسی در حکمت متعالیه و مبتنی بر تحقق مراتبی از حضور و ادراک مورد مداقه قرار گرفت.
در ادامه با مطالعهی آرای عبدالقاهر جرجانی در علم بیان و بلاغت و الهام از مباحث نظم و صور خیال او و شرح انطباق آن با مراتب ادراک، سازوکار زبان در تحقق الگوهای ادراک و تعامل در معماری اسلامی مورد بررسی قرار گرفت. در این تطبیق، متناظر سه الگوی تمثیل، استعاره و تخییل در زبان/معماری و بر اساس کارکردهای متفاوتشان در امکانپذیری درک تفصیلی و اجمالی از متن/گفتار/فضا، سه سطح از ادراک و تعامل بهمثابه الگوهایی معمارانه از مراتب حضور و ادراک و آفرینش و خوانش معنا پیشنهاد و تبیین گردید. در بررسی تطبیقی این الگوها با مبانی سیر وجودی انسان در دیدگاه اسلامی، تمثیل در جهت تشبیه، و استعاره در دو بعد تشبیه و تنزیه، و تخییل با کمرنگ نمودن وجه تشبیه و تکیه بر تنزیه بهعنوان سازوکار زبان در تعالی و تداوم حیاتِ معماری و حیات در بستر معماری شناخته شدند. در هر یک از این الگوها فرم، معنا و عملکرد بر اساس فضاسازی مطلوب در راستای تحقق مراتب حضور و ادراک مخاطب تعریف میشوند. در این تفسیر، تمثیل با پیوند فرم و معنا در یک ادراک حصولی، استعاره با تأکید بر عملکرد و معنا در جایگزینی خلاق یک معنا در مقام تعامل با فضا و تخییل با تمرکز بر معنا در یک ادراک حضوری، به پیوند فرم و عملکرد فضا با ادراک معنا و زندگی مبتنی بر آن کمک مینماید. بر این اساس، این الگوها میتوانند با امکانپذیر ساختن پیوند معنا و فضا و استمرار آن در یک فرآیند پویای ادراک معنا و معنابخشی در فضا، مبتنی بر شرایط زمان و مکان و مخاطب، بنیان رهیافتی در مفهومسازی و شکلگیری و تداوم معماری منطبق با حیات اسلامی در دنیای معاصر باشند.
کلیدواژگان: معماری، زبان، ادراک، بلاغت، اندیشهی اسلامی