چکیده رساله:
با توجه به مسئله افزایش نقل و انتقال در مکان های سکونتی و تضعیف ارتباط ساکنین با این مکان ها، تحقیق حاضر با هدف ارتقاء دلبستگی ساکنین به سه مقیاس مکانی (خانه، محله و شهر) و تقویت تصویر ذهنی آنها از محله و شهر، در تلاش است در فرایند تحقیق، به یافتن ارتباط میزان دلبستگی ساکنین با سه مقیاس مکانی و نیز ارتباط بین عوامل فردی و دلبستگی، و دریافت تصویر ذهنی ساکنین از محله و شهر بر اساس تحلیل ترسیمات نقشه های شناختی ساکنین بپردازد. بنابراین تحقیق با فرض دلبستگی کمتر ساکنین به محله تاریخی سرخاب، به دو روش کیفی و بیشتر کمی (با رویکرد اثباتی) شامل ترسیم نقشه شناختی، پرسشنامه و مصاحبه به شیوه تطبیقی- مقایسه ای در میان ساکنین محله تاریخی سرخاب و شهرک رشدیه (دو بخش ویلایی و آپارتمانی) در شهر تبریز انجام گرفت.
تحلیل یافته های نقشه های شناختی نشان می دهد که در محله تاریخی سرخاب، نشانه (نظم نقطه ای) و در شهرک رشدیه، مسیر (نظم خطی) نقش مؤثرتری در تصویر ذهنی ساکنین از محله دارد، در مقیاس شهر نیز گره در تصویر ذهنی ساکنین محله سرخاب و حوزه (نظم فضایی یا سطحی) در تصویر ذهنی ساکنین شهرک رشدیه، نقش قویتری دارد. استنباط این یافته ها به دلیل وجود نشانه های تاریخی زیاد در محله سرخاب در مقابل طراحی مسیرها و خوانایی آنها در شهرک رشدیه و در سطح شهر نیز توجه به مرکزیت محله سرخاب و ازدیاد گره ها، میادین و وجود مناطقی با تراکم استفاده و اهمیت بیشتر در پیرامون هسته اصلی شهر در مقابل ازدیاد حوزه ها، شهرک ها و نواحی در اطراف شهرک رشدیه می باشد. در بررسی عوامل مؤثر بردلبستگی، تحلیل یافته ها نشان می دهد که از میان عوامل تأثیرگذار بر میزان دلبستگی ساکنین، تأثیرات عوامل کالبدی بیشتر برای دلبستگی به خانه و محله، درحالی که تأثیرات عوامل اجتماعی برای دلبستگی به خانه، محله و شهر می باشند. بنابراین با افزایش مقیاس، اثرگذاری عوامل اجتماعی بیشتر می شود. متون اسلامی نیز توجه و تأکید بیشتری بر بعد اجتماعی محله و شهر به ویژه روابط همسایگی و حس اجتماع، حس مشارکت و روابط حسنه بین شهروندان و برقراری تعاملات اجتماعی نسبت به فردگرایی دارد.
یافته ها در بررسی میزان دلبستگی ساکنین و ارتباط با مقیاس مکانی نشان می دهد که در محله سرخاب (واقع در بافت تاریخی و فرسوده ارگانیک نوع ویلایی) با ویژگی های انسانی (سطح اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) پایین، ارتباط منحنی (U) شکل (دلبستگی حداقل به محله در مقایسه با خانه و شهر) برقرار است (این یافته ها در تضاد با یافته های برخی محققان همچون لویکا، ناسار، رایت و لیونز، لوو و لاوجوی و نیز در تأیید بخشی از یافته های محققانی مانند هرناندز و هیدالگو، و یافته های کیم و کاپلان می باشد). اما در شهرک رشدیه (واقع در بافت جدید و طراحی شده) نوع ویلایی با ویژگی های انسانی بالا، ارتباط (L) شکل (دلبستگی به محله کمتر از خانه و برابر با شهر) و در شهرک رشدیه نوع آپارتمانی با ویژگی های انسانی بالا، ارتباط خطی نزولی برقرار است (دلبستگی به محله کمتر از خانه و بیشتر از شهر). بنابراین نوع مسکن در محلاتی با ویژگی های مکانی و انسانی مثبت، بر بعد عاطفی دلبستگی تأثیرگذارتر است، از میان سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری، بعد عاطفی بر میزان دلبستگی ساکنین به سه مقیاس مکانی، نقش غیرثابت و قویتری دارد، اما ابعاد دیگر ثابت می باشد، بدین معنی که ارتباط بین مقیاس مکان و بعد شناختی دلبستگی به شکل ثابت، منحنی (U) و بعد رفتاری به شکل ثابت، خطی نزولی (مطابق با یافته های استفن و لیبرمن) می باشد، در کل بعد شناختی در مقیاس محله و بعد رفتاری در مقیاس شهر کمترین میزان را داراست و هر دو بعد در مقیاس خانه بیشترین میزان می باشند. بنابراین نتایج یافته های تحقیق نشان می دهد که میزان دلبستگی ساکنین بسته به سطح تحلیل یا مقیاس های مکانی (خانه، محله و شهر) متفاوت است و ارتباط بین مقیاس مکان و میزان دلبستگی ساکنین، به نوع مسکن و ویژگی های انسانی و مکانی محلات وابسته می باشد.
کلمات کلیدی: مقیاس مکان، دلبستگی، محله تاریخی و جدید، تصویر ذهنی